حبسِ ابد

آب از سرش گذشته و با خویش بد شده
شاعر، زبانِ آینه‌ها را بلد شده!

دیگر صدای او به خودش هم نمی‌رسد
زخمِ عمیقِ حنجره‌اش مستند شده

تا باز بُگذرد کسی از کوچه شکلِ تو
روزی هزار بار از آن کوچه رد شده!

بال و پرش شکسته ولی تا دیارِ دوست
مرغی که عاقبت ز قفس می‌پرد شده

آنکس که زنده بود به افسونِ واژه‌ها
دیوانه‌ای که لطمه به خود می‌زند شده!

هرچند تا ابد به حسابش نیاوری
او آنکه باز نازِ تو را می‌خَرَد شده

آزاد کیست؟ آن‌که اسیرِ نگاهِ توست
آنکس که در خیالِ تو حبسِ ابد شده
.
.
خوش نیست حالِ ماه و از این‌رو دوباره باز
دریا دچارِ عارضه‌ی جزر و مد شده

🎼 شعر: #علی حاجیلاری 🎼 خط: #سیده حمیده آیت‌اللهی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *