عکسی اسیرِ دستهای چوبیِ قابم
نیلوفری مجروحِ زخمِ تیغِ مُردابم
لبریزم از حسِ شنا در آبِ اقیانوس
شکلِ پرِ پروانه زیرِ نورِ مهتابم!
مانند آدم برفیام! خورشیدِ چشمانت
آهسته هر دَم میکند با گرمیاش آبم
عمری نمکپروردهی چشم تو بودم من
حالا چرا از نذریات خالیست بشقابم؟
تا ریسمانِ سرنوشتم را رها کردی
چون ماهیِ افتاده در چنگالِ قلابم
خود را به بیداری زدم! خوابِ تو را دیدم
بیداریام را تا ابد مدیونِ این خوابم
این روزهای بیتو، این شبهای دور از تو
گَردِ نمک پاشیده روی زخمِ اعصابم
.
.
قرصِ شفابخشی ندیدم چون تو در عالم
ای عشق! ای دارویِ سحرآمیزِ کمیابم.
🎼 شعر: #علی حاجیلاری 🎼 خط: #سیده حمیده آیتاللهی