هذیـان

چترم شکست و بارشِ باران ادامه داشت
“بغضم گرفته بود و خیابان ادامه داشت”

اشکم نمی‌چکید و سکوتم نمی شِکست
در سینه لیک، غُرِّشِ طوفان ادامه داشت

اردیبهشت بود ولی در فراقِ دوست
در من هنوز فصلِ زمستان ادامه داشت

گفتم که با گذشتِ زمان خوب می‌شوم
دردم شدید بود و کماکان ادامه داشت

بیمارِ چشمهای تو در رختخوابِ خویش
تب کرده بود و گفتنِ هذیان ادامه داشت:

حوا به سیبِ سرخ، قناعت نکرده بود
جنگِ میان آدم و شیطان ادامه داشت

وقتِ مذاکرات به پایان رسیده بود
اما هنوز هم “بِدِه‌-بِستان” ادامه داشت!

آدم ز چشمِ دوست نیفتاد با هبوط
هرچند بی‌قراریِ هجران ادامه داشت
.
.

تا در مشامِ یاس، خیالِ تو تازه بود
غوغایِ عطر، در شبِ ایوان ادامه داشت

خالِ لبِ تو نقطه‌ی آغازِ قصه بود
این قصه تا به لحظه‌ی پایان ادامه داشت.

🎼 شعر: #علی حاجیلاری* 🎼 خط: #سیده حمیده‌ آیت‌اللهی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *