ستون فقرات

شانه بالا مزن ای من شده دیوانه‌ی تو
ای ستونِ فقراتِ دلِ من شانه‌ی تو

منکه سیاره‌صفت گردِ تو می‌گردم و بس
اخترم کاش شود صیدِ رصدخانه‌ی تو

کی در این تشنگیِ فاصله سیراب شود
عطشِ جانِ من از جرعه‌ی پیمانه‌ی تو

دلخوشم -گرچه مرا هیچ نگیری به حساب-
با نگهِ کردنِ ناغافل و دزدانه‌ی تو

کاش می‌شد بشود شاملِ حالم همه عمر
نظرِ لطفِ شفابخشِ طبیبانه‌ی تو

غزلم را به کجاها که نَبُرد آخرِ کار
بالِ پروازِ غزلخوانیِ مستانه‌ی تو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *