ای چشمِ تو فرماندهِ صد ارتشِ نازی
باید که لهستانِ دلم را بِنَوازی
بر سیطرهی کاخِ کرملینِ نگاهت
ویرانهی برلینِ وجودم شده راضی
ایکاش که با ارتشِ سرخِ لبِ لَعلَت
بر لشکرِ لبهای منِ خسته، بتازی
مجموعِ قوای تو به حدیست که حتی
بی متفقین هم تو در این جنگ، نبازی
من اِس اِسِ فاشیستِ عقبراندهی مغبون
تو شورویِ فاتحِ این جنگِ مجازی
تو داسی و مانندِ صلیبم که شکسته
دوریم ز هم، مثلِ دوتا خطِ موازی