دلم در سینه با داغِ تو خلوت میکند امشب
وجودم باز احساسِ حرارت میکند امشب
شده مثلِ حسینیه فضای سینهی تنگم
و قلبم را غمِ عشق تو هیئت میکند امشب
اگرچه غم ندارد راه در ذاتِ خداوندی
ولی حتی خدا ذکرِ مصیبت میکند امشب
توگویی باز هم در کوچه، سیلی میخورَد زهرا
ز تنهایی، علی با چاه صحبت میکند امشب
کنارِ مَشکِ خالی بوی عطرِ یاس پیچیده
و یاسین روی نِی قرآن تلاوت میکند امشب
حسینِ فاطمه تنها نه خیلِ عاشقانش را
که حتی دشمنان را هم شفاعت میکند امشب
خراب و زخمیام اما دلم قرص است، میدانم
که زینب از عزادارن عیادت میکند امشب
.
.
گمانم کوفیان تاریخِ هجری را عوض کردند!
کسی از کربلا تا شام هجرت میکند امشب