آموزگار عشق

گر بخواهد چشمِ تو، کاری خدائی می‌کنم
توی شعرم انقلابی محتوائی می‌کنم

“شعرِ نو” را با “غزل” ترکیب خواهم کرد و بعد
“قطعه”‌ای از چشم‌هایت را تداعی می‌کنم

می‌شوی آموزگارِ عشق و من هم خویش را
دانش‌آموزِ کلاسِ ابتدائی می‌کنم

بعد با “ترجیع‌بندِ” آن نگاهِ مست تو
جلدِ دفترهای مَشقم را طلائی می‌کنم

تا که مصرع‌های ابروی تو را یاد آوَرَم
با نوای “مثنوی” رقصی سماعی می‌کنم

از “دو بیتی”‌های “عریانِ” لبانِ “طاهر”ت
بوسه‌ای آکنده از طَعمِ “رباعی” می‌کنم

در شبِ گیسوی مَوّاجِ تو با “شعرِ سپید”
قایقِ دل را رها در روشنائی می‌کنم

تا تو را “حَوّایِ” زیبا رو، به دست آرَم شبی
برخلافِ عقل و دین، “آدم”ربائی می‌کنم

آخرش مثلِ “قصیده”، بیت‌ها را صف‌به‌صف
در بیانِ وصفِ رویت، رونمائی می‌کنم.

🎼 شعر: #علی حاجیلاری * 🎼 خط: #سیده حمیده آیت‌اللهی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *